یا رحیم
هرکی نگاهی دارد از درون و از برون
شاهدی در کنار دارد هم دقیق و هم شفیق
ماهی در هروله گرفتار صید صیاد برون
نداند که چگونه آید در کنار یا بر کنار
سلامی و کلامی سخن از نو کند
شاد باشد و هلهله برپا کند
سخت نیست بودن در میان
برکنار دیوار هم نیست جای امن
فردا و فرداها در پی هم در گذار زمان
خطوط در هم و ورهم مینگارم من
شاخصی نیست پس نگارم در انتظار
بیخود شده سرگردان و ویلان در وادیم
رنگی دگر زن نیست این میدان جبهه کاروزار
وارسی کردم نی دیدم پیشانیام نینشانیم
هم سلاح بود و صلاح همدگر
کی داند چه گیرد بر زبان یا دست توان
رازها میبینیم در این یک وجب
زمین وسیع رب عالم تابم نادرم
منصور هم نیست در کلام مسرور خویش
ریگ بیابان هست قیمتی در بر هر نکته سنج
شاید وقت دیگر خواستیم ترک او را ترک بینیم
ما بدینجا خوش نیست در باید نمود حرکتها
راهی بدین سردی دیدهای ای پیر میکده
صبح کردهای تن در سوز و آتش از تن فرو
افلاک را ننگر بید مجنون اینجاست نار
هر برگی نشانی دارد در درون از دور
دریاها دور شد از می برون کرد
خاطری در گذشته ماری در پوستین تن
آفتاب سن را ترک نگفته با این سن بلند
من چگونه ترک گویم خاطر دوران را
از غیب هر دم میبارد چوب و سنگ
فصل باریدن را کردیم پشت سر در جای تنگ
گل به هزار رنگ دارد ناز قشنگ
پلنگ تیز دندان نداند این راز زورق بیقرار
شکوت راهبان دیدنی نیست با چشم تنگ
تنگتر باید دید عمق جاده فکر سالار راه
میشود کرد فراموش همه این بردیان
حلمیان و هلیان و هندیان و مصریان
شور دل باید نمود
تا شود پیدا نا پیدای گم